کنگو کلید مخفی ساخت بمب اتم!

کنگو کلید مخفی ساخت بمب اتم! به گزارش می هاست، من که از کنگو آمده بودم، می دانستم که ماده ضروری برای ساخت بمب های اتمی از کجا استخراج می شود؛ حتی اگر به نظر می رسید که دیگران آنرا نادیده می گیرند.



غزال زیاری: پدرم مدتها پیش داستانی را در مورد اورانیومی که نخستین بمب هسته ای را تأمین کرد برایم تعریف کرده بود. همان بمبی که بر روی هیروشیما افتاد؛ یکی از بمب هایی که درفیلم دراماتیک اوپنهایمر که تابستان سال جاری اکران شد، روایت شده بود. پدر من متولد کنگوی بلژیک بود.

اوایل تابستان سال جاری بود که من برای نمایش فیلم پرفروش اوپنهایمر دعوت شدم. کریستوفر نولان هم آنجا بود. اوپنهایمر در صحنه ای تکراری که به افزایش تلاشهای دانشمندان اشاره دارد، یک کاسه شیشه ای خالی را با چندین تیله پر می کند (اول یکی یکی تیله ها را می ریزد و سپس دستانش را پر از تیله کرده و داخل کاسه می ریزد). تیله ها، نشان دهنده مقدار اورانیومی هستند که با موفقیت استخراج و تصفیه شده اند تا در واکنش هسته ای به کار گرفته شوند. نتیجه نهایی جنگ جهانی دوم و آینده بشریت به این بستگی داشت که چه کسی می تواند نخستین بار از بمب هسته ای استفاده کند: متفقین یا متحدین.
حقیقتی که به نمایش در نیامد
هر چه به تکمیل ساخت بمب اتم نزدیک تر می شویم، تیله های بیشتری داخل کاسه ریخته می شوند؛ اما در این فیلم اشاره ای به این مورد که دو سوم این اورانیوم ها از کجا آمده اند نمی شود: معدنی ۲۴ طبقه ای که حالا در کاتانگا در کنگو واقع شده؛ منطقه ای غنی از مواد معدنی در جنوب شرقی این کشور.



با هرچه پرتر شدن کاسه از تیله ها، من مدام به چیزهایی که جایشان در این فیلم خالی بود فکر می کردم: معدن چیان سیاه پوستی که زمین را می کندند و سنگ های رادیواکتیو را با دست حمل می کردند.
استعمار کنگو توسط بلژیکی ها
پدر من در سال ۱۹۴۶ در میشن انگی، یک پاسگاه کوچک بلژیک به دنیا آمد. او برایمان تعریف کرده که چطور بزرگ شده و بلژیکی ها به مردم کنگو یاد می دادند تا خدا را پرستش کنند و البته افراد کنگویی را با ضمیر "تو" به جای "شما" خطاب می کردند. چطور بلژیکی ها به بومیان کنگو می گفتند که با دست غذا خوردن، رفتاری غیرمتمدنانه است. کنگویی ها عقب مانده بودند و با زندگی مدرن آشنایی زیادی نداشتند؛ البته من و پدرم خیلی چیزها را در مدرسه یاد گرفتیم. با این وجود پدرم معتقد بود که کنگویی ها جزو اساسی و شرط لازم و تاثیرگذارترین آفرینش تاریخ مدرن بودند.

در سال ۱۸۸۵ زمانیکه لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک، برای نخستین بار ادعا نمود که مالکیت این بخش عظیم از سرزمین واقع در حاشیه عمیق ترین رودخانه جهان در مرکز آفریقا را در اختیار دارد، این منطقه را "ایالت آزاد کنگو" نامید. در این مناطق که پوشیده از مزارع پنبه بودند، سربازان پادشاه، دستان مردمان کنگو که سهمیه برداشت محصول را رعایت نمی کرند، قطع می کردند. سیاست های شاه لئوپولد سبب بروز قحطی و بیماری در منطقه شد و جان هزاران نفر را به خطر انداخت.

در سال ۱۹۰۸ زمانیکه دولت بلژیک، این سرزمین را از پادشاه پس گرفت، "ایالت آزاد کنگو" به "کنگوی بلژیکی" تغییر نام داد. سوزان ویلیامز مورخ و نویسنده کتاب جاسوسان در کنگو نوشته: « در آن زمان بخش خصوصی به جای پادشاه، استخراج منابع طبیعی کنگو را در دست گرفت و خشونت در این سرزمین باقی ماند. علاوه بر آن، در شرایطی که مقامات بلژیکی به مبلغان مسیحی اجازه می دادند تا بشکلی رسمی به کودکان آموزش دهند، این نگرانی را داشتند که کنگویی های باسواد، این مستعمره را سرنگون کنند.»

پدرم برایم تعریف کرد که چطور تحصیل کردن فراتر از کلاس پنجم برای اغلب کودکان کنگویی غیرقانونی بوده. پدرم به لطف پدرش این فرصت را یافت که در جمع افراد استثنایی قرار بگیرد (بهره مندی از فرصت تحصیل برای کسانی که می خواستند کشیش شوند) ؛ امکانی که حتی برخی از خواهرها و برادرهای پدرم هم از آن بهره مند نشدند.

بیشتر بخوانید:
گول هیکل غولپیکرشان را نخورید! واقعیت ۱۰ پدیده ترسناکی که در آسمان درخشیدند! + عکس
سیستم استعماری، کارگر و یا افراد برده مانندی را تحویل جامعه می داد و نه افراد دانشمند و فرهیخته. یک افسر آمریکایی که به کنگوی بلژیکی سفر کرده بود، صحنه ای که در روز اول سفرش دیده بود را این گونه توصیف کرده: « یک مرد کنگویی با لباس هایی ژنده روی زمین زانو زده بود و یک افسر بلژیکی با یک تازیانه چرمی با انتهای فلزی بالای سر او نشسته بود. صدای تازیانه او مثل سوت در فضا می پیچید و هر صدای شلاق با فریاد عذاب آور مرد کنگویی همراه بود. پوست سیاه او از گردن تا کمرش مملو از خون شده بود و دنده هایش از زیر پوستش می درخشیدند.» طبق گفته این افسر آمریکایی، این مرد به خاطر دزدیدن یک پاکت سیگار از یک فرد بلژیکی این گونه مجازات می شد. در آن زمان به افسر آمریکایی گفته شد: « به کنگو خوش آمدید!»
شرکت بلژیکی مامور استخراج اورانیوم شد
بزرگترین شرکت در کنگوی بلژیکی، شرکت معدنی Union-Minière du Haut-Katanga بود. دولت استعماری حق بهره برداری حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از اراضی منطقه که حدودا نصف وسعت بلژیک بود را به آنها اعطا کرده بود. یکی از این معادن آنجا، یعنی شینکولوبو، غنی از اورانیوم بود. در واقع این معدن مملو از اورانیومی بود که کنگویی ها قبلا آنرا حفاری کرده و روی سطح زمین قرار داده بودند. در ابتدا اورانیوم فقط یک محصول جانبی ضایعات حفاری برای یافتن مواد ارزشمندتری مثل رادیوم بود که ماری کوری، برنده جایزه نوبل آنرا کشف کرده بود.

اما در سال ۱۹۳۸، فیزیکدانانی با نامهای لیز مایتنر و اوتو فریشش، با بهره گیری از اورانیوم، محاسباتی را انجام دادند که شکافت هسته ای را تعریف می کرد. آنها دریافتند که اگر به اندازه کافی هسته اورانیوم شکافته شود، مقادیر عظیمی از انرژی ساطع خواهد شد و از همین رو اورانیوم بشدت مورد توجه قرار گرفت.

در سال ۱۹۳۹، دقیقاً پیش از آغاز جنگ جهانی دوم بود که آلبرت اینشتین نامه ای به رئیس جمهور وقت آمریکا، یعنی فرانکلین روزولت نوشت و به او هشداری جدی داد: « ماده اورانیوم امکان دارد تبدیل به منبع جدید و مهمی از انرژی در آینده نزدیک شود. این امکان پذیر است که بمب های بسیار قدرتمندی از این ماده ساخته شوند.» در نامه انیشتین از چهار منبع شناخته شده اورانیوم نام برده شده بود: آمریکا که تنها دارای سنگ های معدن بسیار ضعیف اورانیوم در مقادیر متوسط است. کانادا و چکسلواکی سابق که معادن خوبی دارند و کنگو که مهم ترین منبع اورانیوم است.
کنگو و اورانیومی که حکم جواهر را داشت
طبق گفته ژان بل، فیزیک دان هسته ای کنگو در MIT، صد کیلوگرم سنگ معدن اورانیوم کنگو حدود یک کیلوگرم اورانیوم تصفیه شده تولید می کند و این در حالیست که از همین مقدار سنگ معدنی از سایر منابع، تنها ۲ تا ۳ گرم اورانیوم تصفیه شده به دست می آید.



این شرکت معدن معمولاً در اطراف محل سکونت کارگران و خانواده هایشان محوطه های حصارکشی می ساخت که بیشتر شبیه اردوگاه های زندان بود. آنها در ابتدا به هر خانواده مکانی به اندازه ۴ متر مربع (اندازه یک گاراژ کوچک) و جیره غذایی هفتگی می دادند و معدنچیان در محل کار، سنگ اورانیوم را با دست دسته بندی می کردند. یک نفر یک تکه از سنگ اورانیوم معدن شینکولوبو را به بزرگی یک خوک توصیف کرده و گفته این سنگ اورانیوم سیاه و طلایی بود و به نظر می رسید که با یک تفاله سبز یا خزه پوشیده شده و این سنگها را پرزرق و برق وصف کرده.
چطور پای سنگ معدن کنگو به آمریکا باز شد
ادگار سنگیر، مدیر شرکت Union-Minière du Haut-Katanga یک مرد رنگ پریده با سبیل های مرتبی بود و با مشاهده حمله آلمان به بلژیک در جنگ جهانی اول، سنگیر در مورد آن چه در رابطه با حمله هیتلر به لهستان در سپتامبر ۱۹۳۹ پیشبینی شده بود اطمینان نداشت. آیا بلژیک و یا حتی مستعمرات آفریقایی، قربانیان بعدی هیتلر بودند؟ در نتیجه وی در ماه اکتبر از بلژیک به نیویورک فرار کرد و عملیات تجاری شرکت معدنش را به آنجا منتقل نمود. در این بین، یک شیمیدان بریتانیایی و برنده جایزه نوبل به نام فردریک ژولیوت کوری، داماد ماری کوری، پیش از آنکه دفتر کارش را راه اندازی کند، به سنجیر اخطار داد که اورانیوم کنگو امکان دارد در جنگ حیاتی و سرنوشت ساز شود و پائیز سال بعد بود که سنگیر، دستور داد که این محموله اورانیوم ها به نیویورک حمل شوند.

در نتیجه کارگران کنگویی این محموله ها را حمل و بارگیری کردند و با قطار به بندر فرانکی فرستاده و سپس با قایق از رودخانه های کاسای و کنگو عبور دادند و به شهر لئوپولدویل (کینشازای کنونی) رساندند. این منابع اورانیوم سفرش را از بندر ماتادی شروع کرد و با عبور از اقیانوس اطلس به انباری در استتن آیلند نیویورک منتقل گردید. سنگیر بیشتر از ۱میلیون و دویست هزار کیلوگرم اورانیوم را در آمریکا ذخیره کرد و ۳ میلیون کیلوگرم در کنگو باقی ماند.
تاثیر حمله هیتلر به فرانسه و بلژیک در کنگو
در ماه می سال ۱۹۴۰ بود که هیلتر به فرانسه و بلژیک حمله کرد. اعضای دولت بلژیک به لندن متواری شدند و رایش سوم، دولت طرفدار نازی ها را در بلژیک تشکیل داد. فرماندار کل کنگوی بلژیکی اعلام نمود که این مستعمره از متفقین حمایت خواهد نمود و سربازانش را فرا خواند و با به کارگرفتن کارگران کنگویی، سهمیه های تولید را برای تأمین مواد جنگی لازم برای متفقین ایجاد کرد. در طول جنگ خیلی از کنگویی ها به همان جنگل هایی بازگشتند که در آنها دستان والدین و اجدادشان قطع شد بود. با تشدید جنگ، معدنچیان کنگویی هم در شیفت های شبانه روزی به دنبال استخراج مواد معدنی مختلفی مثل مس بودند.



در شهر معدنی سنگیر، مثل هر جای دیگر، کنگویی ها اجازه نداشتند که آزادانه و بدون مجوز جابجا شده یا حتی رای دهند. کارگران می بایست ساعت ۹ شب به خانه می رفتند و در غیر این صورت با عواقب سختی روبرو می شدند. دستمزد پرداختی به آنها هم فاجعه بار بود. اما در سال ۱۹۴۱، گرچه بومی ها از اتحادیه ها حذف شدند ولی کارگران سیاهپوست در بعضی از معادن سنگیر، دستمزدهای بالاتری دریافت کرده و شرایط کاری بهتری را پیش رویشان می دیدند.
فاجعه برای کارگران کنگویی
هفت دسامبر سال ۱۹۴۱، روز مهمی نه فقط در جریان جنگ، بلکه جهت زندگی کارگران معدن کنگویی هم بود. در آن روز کارمندان سیاهپوست سنگیر، اعتصاب گسترده معدنی را در کاتانگا ترتیب دادند. در الیزابت ویل، ۵۰۰ کارگر از آغاز شیفت کاری شان سرباز زدند و به سرعت معدنچیانی که اخیرا از کار بیکار شده بودند، به آنها پیوسته و در مقابل دفاتر مدیریت تجمع کردند و خواستار افزایش حقوقشان شدند. آنها در نهایت به توافقی دست پیدا کردند که روز بعد می توانستند برسر آن معامله کنند.

فردای آن روز، کارگران معدن، وارد استادیوم فوتبال محلی شدند تا با مسؤلان شرکت سنگیر و فرماندار استعماری کاتانگا مذاکره کنند. بر اساس گزارش های ضد ونقیض منتشره، بین ۸۰۰ تا ۲۰۰۰ کارگر اعتصاب کننده در این نشست شرکت داشتند. شرکت یک توافق شفاهی برای افزایش دستمزدها پیشنهاد کرد. یکی از مورخان این را "اولین بیان آشکار اعتراض در تاریخ اجتماعی کنگو" توصیف کرده. اما وقتی که یک کارگر کنگویی به نام لئونارد امپویی خواست تا این افزایش دستمزد به صورت کتبی تائید شود، فرماندار استعماری از جمعیت خواست تا به خانه بروند.

امپویی اظهار داشت: « من قبول نمی کنم. شما باید به ما مدارکی عرضه دهید که نشان دهد که شرکت با افزایش حقوق ما موافقت کرده.» و آمور مارون، فرماندار پاسخ داد: « من این درخواست را عرضه کرده ام. جهت بررسی به دفتر بروید.» و ناگهان تفنگش را بیرون کشید و به سمت امپویی شلیک کرد و سربازان از هر سو کارگران را به رگبار بستند و کارگران کف استادیوم افتادند و حدودا ۷۰ نفر کشته و ۱۰۰ نفر مجروح شدند. فردای آن روز سخنگوی شرکت، همه را به سرکار احضار کرد.
شروع پروژه ساخت بمب اتم در آمریکا
کمی بعد، روزولت، لزلی گرووز را بعنوان سرپرست پروژه منهتن منصوب نمود. در روز اول، در سپتامبر ۱۹۴۲، گرووز و معاونش سرهنگ کنت نیکولز، در مورد چگونگی تهیه اورانیوم لازم برای این پروژه عظیم جلسه داشتند. نیکولز در رابطه با سنگیر با گرووز صحبت کرد و در انتها جلسه، معامله انجام شد. نیکولز اظهار داشت: « من می خواهم حمل اورانیوم را از همین فردا آغاز کنم» و کمتر از یک ماه بعد، جی رابرت اوپنهایمر را برای ساخت بمب اتم استخدام کرد.

طی چند سال بعد، کنگو تبدیل به کانون جاسوسان آمریکایی شد. افراد، زیر پوشش های مختلفی مثل افسر کنسولگری، خریدار ابریشم و خریدار گوریل های زنده به کنگو می رفتند تا بر جریان انتقال اورانیوم نظارت داشته باشند. ژنرال گرووز بر این نکته تاکید داشت که آمریکا کنترل کامل معدن شینکولوبو را در دست بگیرد و به رئیس جمهور روزولت سفارش کرد که این معدن باید بازگشایی شود. سپاه مهندسان ارتش به کنگو فرستاده شدند تا عملیات معدن باردیگر از سر گرفته شود. موقعیت معدن از روی نقشه ها پاک شد و به جاسوس ها گفته شد که کلمه "اورانیوم" را از مکالمات شان حذف نمایند و به آنها سفارش شد که به جای آن از کلماتی مثل الماس استفاده کنند. معدنچیان شرکت هم آغاز به استخراج دیگر مواد معدنی مورد نیاز جنگ کردند و تلاشهای شبانه روزی در جریان بود. تا آن زمان و به لطف اعتصاب چندی پیش، حقوق کارگران بین ۳۰ تا ۵۰ درصد بالا رفته بود.



با این موجود بعضی از افراد به زور مجبور به کار در معدن می شدند. بین سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۴، سوانح مرگبار در کارخانه های شرکت دوبرابر شد و مردم برای پیشگیری از مشکلات، از مناطق روستایی به شهرهایی مثل الیزابت ویل فرار کردند و جمعیت این شهر در عرض پنج سال از ۲۶ هزار نفر به ۶۵ هزار نفر رسید.
نگرانی آمریکایی در رابطه با جاسوس های آلمانی
دولت آمریکا نگران جاسوس های نازی هم بود. یکی از جاسوس های آمریکایی وظیفه داشت تا بفهمد که آیا نازی ها اورانیوم معدن شینکولوبو را قاچاق می کنند یا خیر و در میان محموله های بی شمار معدن سنگیر، یکی از محموله ها توسط نازی ها رهگیری و غرق شد.

زمانی که این محموله ها به آمریکا رسیدند، سنگ های اورانیوم به لوس آلاموس در نیومکزیکو و محل استقرار اوپنهایمر منتقل شدند. حدود سه سال طول کشید تا اوپنهایمر وتیمش بمب اتم را بسازند. با وجود اینکه آلمانی ها در ماه می سال ۱۹۴۵ تسلیم شدند و مشخص شد که حتی در آستانه ساخت بمب اتم هم نیستند، آتش جنگ در اقیانوس آرام همچنان زبانه می کشید و در نهایت در آگوست سال ۱۹۴۵ بود که آمریکا دو بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی بهره برد که طبق گفته پدرم، بمب اول مملو از اورانیوم کنگوبود.
بقایای رادیواکتیو در کنگو و آمریکا
ژان بل، فیزیکدان هسته ای کنگو به من اظهار داشت که هنوز در زمینهای نزدیک معدن شینکولوبو ایزوتوپ های رادیواکتیو یافت می شود. او اظهار داشت: « مواد جامد رادیواکتیو وارد آب، محصولات کشاورزی، درختان، خاک و حتی بدن حیوانات شده و به انسان ها هم رسیده.»

دقیقا از میزان تشعشعات در مناطقی که با اورانیوم در تماس بودند، آمار دقیقی در دسترس نیست ولی شنیده می شود که آمار مرگ در اثر سرطان در مناطقی از آمریکا که این محموله ها در آنجا تخلیه می شده، افزایش داشته و در منطقه ای در میسوری آمریکا که بقایای سنگ معدن کنگو ریخته شده بود، آلودگی خطراتی را برای جان کارگران تا ۱۰۰۰ سال آینده به همراه خواهد داشت.

بعد از تماشای فیلم اوپنهایمر، من مثل یک پسربچه هوادار، در لابی سالن به سراغ نولان رفتم و توانستم از او در رابطه با تیله ها سوال کن و بپرسم که چرا این ایده را انتخاب نموده و چه مساله خلاقانه ای را حل کرده. او ضمن موافقت با حرف من اظهار داشت: « من به راهی نیاز داشتم تا نشان دهم که چقدر طول می کشد تا تمام آن سنگ های معدن تصفیه شوند. تعداد تیله ها در واقع از نظر ریاضی دقیق بود تا مقدار مورد نیاز را به تصویر بکشد.»
کنگو، کلید ساخت بمب اتم
قطعا اگر کنگو وجود نداشت، دستیابی به آن میزان سنگ معدن غیر ممکن بود. در رقابت برای ساخت بمب اتم، هر دو طرف جنگ خواستار سنگ های معدن کنگویی بودند. طبق گفته سرهنگ نیکولز، معدن شینکولوبو، یک اتفاق عجیب در طبیعت بود و هیچگاه چنین معدنی پیدا نشده است.»

در عین حال باید در نظر داشت که بدون کارگران سیاهپوست کنگویی که وحشت زده و تسلیم شده، ۲۴ ساعت شبانه روز به حفر معدن می پرداختند، احیانا مهم ترین پروژه در تاریخ بشریت به نحو دیگری رقم می خورد.



در سال ۱۹۴۶، سنگیر، تبدیل به نخستین فرد غیرآمریکایی شد که توانست نشان شایستگی رئیس جمهور آمریکا را به خاطر یک اقدام استثنایی شایسته و شجاعانه دریافت کند. اقدامی که پیروزی متفقین در جنگ را رقم زد. در عکسی از این مراسم، امکان دارد چیز دیگری توجه شما را به خود جلب کند: مردی که تلاش در پنهان کردن چیزی دارد. نیروی امنیتی آمریکا در جریان جنگ اعلام نمود که شرکت سنگیر، حدود ۶۸۰ هزار کیلوگرم اورانیوم کنگویی را به نازی ها فروخته و در سال ۱۹۴۸، یک ماده معدنی رادیواکتیو به افتخار سنگیر، Sengierite نامگذاری شد.

در همان زمان، کنگویی ها، ملتی که من از آنجا آمده ام، دست به تخریب نظام های استعماری که قرار بود قدرت آنها را تحت الشعاع قرار دهد زدند. آنها در نهایت در سال ۱۹۶۰ استقلال خویش را به دست آوردند. پدرم در آن زمان ۱۳ ساله بود. گرچه سال ها طول کشید تا در رابطه با معدنچیان اورانیوم اطلاعاتی کسب کند، اما همیشه می دانست که مردم کنگو، مردمان مهمی در تاریخ هستند.

منبع: wired

227227



منبع:

510
0.0 از 5
1402/06/05
13:14:12
تگهای خبر: آموزش , امنیت , امنیتی , تجاری
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۵ بعلاوه ۴
هاست و دامین

هاست و دامین

mihost.ir - حقوق مادی و معنوی سایت می هاست محفوظ است

می هاست

هاست ارزان